فصل دو وزش باد زمستانی

متن مرتبط با «زمستانی» در سایت فصل دو وزش باد زمستانی نوشته شده است

وزش باد زمستانی قسمت15

  • سلام خوبین؟؟؟ من که خوبم عالی عالی داستانم داره هیجانی میشه گفته باشم سکته نکنین زبونم لال خب السای قصه ی ما هم که درحال مرگ هستن!! برین ادامه مطلب بقیه رو بخونین نظر یادتون نره , ...ادامه مطلب

  • وزش باد زمستانی قسمت 16

  • سلام بر بازدید  کننده گان وبلاگم  می دونم که خیلی ناراحتین که نبودممن مسافرتم و اصلا نمی تونم بیام ولی برای شما امروز قسمت 16 داستانم رو میزارم نمی تونم نظرات رو تایید کنم نت اصلا ندارم  پس با نظرات خوشحالم کنید برای قسمت بعدی 15 نظر الزامی با تشکر, ...ادامه مطلب

  • وزش باد زمستانی قسمت 17 قسمت اخر فصل 1

  • دکتر سری از روی تاسف تکون داد: از اون چیزی که میترسیدم سرش اومد......دعا کنید زودتر تو کما بیرون بیاد! که فکر کنم نیاد با ضربه ای که به سرش خورده امکان میدم حافظه شو از دست دادهدکتر رفت و همه رو با ذهنی پر از سوال تنها گذاشت! قطره اشکه همه روی گونشون جاری شد جک :فردا عروسیمون بود....نه نه نه.....باور نمی کنم......منو شاید یادش نیاد دور خودش چرخید: منو یادش نمـــــــــــــــــــــــــــــــیـــــــ,زمستانی,قسمت,قسمت ...ادامه مطلب

  • فصل دو وزش باد زمستانی

  • با نگاهی مملو از غم‌ خیره صورت مهتابی جک شد...!!! لبخندی زد که حاصل از گذشته هایی هرچند دردناک و زخم دیده..روی لبش نشست قطره اشکی  لجوجانه رو صوتش فرود اومد اهی عمیقی کشید و نگاهشو از جک که مشغول بگو بخند با سومی بود گرفت درد قلبش که نشون گر  زخم عمیقی بود رو سرکوب کرد با قطره آبی که روی صورتش فرود اومد لب زد:م آسمون هم دلش مثل من گرفته!!! سویشرت سبز ابیشو روی سرش کشید تا مانع از خیس شدنش توسط بار,زمستانی ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها