با نگاهی مملو از غم خیره صورت مهتابی جک شد...!!!
لبخندی زد که حاصل از گذشته هایی هرچند دردناک و زخم دیده..روی لبش نشست
قطره اشکی لجوجانه رو صوتش فرود اومد
اهی عمیقی کشید و نگاهشو از جک که مشغول بگو بخند با سومی بود گرفت
درد قلبش که نشون گر زخم عمیقی بود رو سرکوب کرد
با قطره آبی که روی صورتش فرود اومد لب زد:م آسمون هم دلش مثل من گرفته!!!
سویشرت سبز ابیشو روی سرش کشید تا مانع از خیس شدنش توسط بارون بشه
و راه خونشو که دیروز اجاره کرده بود پیش گرفت
______€_€€_________
میدونم کمه اما اینم با سختی نوشتم
فردا بازم ادامه اش میدم
فصل دو وزش باد زمستانی...برچسب : زمستانی, نویسنده : aneesa50 بازدید : 175